چگونه از گناه متنفر شویم؟
چگونهمیتوان از گناهان گذشته که اکنون توبه کردهایم متنفّر شد. چرا که بسیاراتفاق میافتد که انسان از گناه خود پشیمان شده و توبه میکند اما حُب ولذت گناه همچنان در دل باقی است بنابر این بعد از گذشت مدتی و بر اثر غفلت ویا فشار روانی و یا احساس نیاز درونی و حتی عادت، دوباره شخص مرتکب آنمیشود.
براستی چگونه میتوان از گناه منزجر شد؟
یکیاز مشکلات و موانع مهمی که در جهت تحقق توبهی واقعی و ترک گناه وجوددارد، مشکل اصرار بر گناه و عدم وجود ارادهی لازم برای ترک آن است. اینمشکل خصوصا در مورد کسی که مدتی با گناه انس گرفته، به آن عادت نموده و ازآن لذت برده است، نمود بیشتری دارد و به نظر بسیار بعید مینماید که چنینفردی بتواند به راحتی و صرفا به دلیل پشیمانی و تصمیم بر ترک از شر آن عملزشت خلاصی باید و واقعاً موفق به توبهی حقیقی گردد.
برای تحققتوبهی واقعی و ترک کلی گناه، چارهای جز این نیست که انسان در مرحله اولاحساسش را نسبت به آن عمل زشت اصلاح نماید، یعنی چنانچه از آن عمل خوششمیآید، از آن لذت میبرد و نسبت به آن تمایل نفسانی دارد، ابتدا - به نحویکه به آن اشاره خواهیم نمود- احساس نفسانی خود را تبدیل به حالت نفرت وانزجار و عدم تمایل نماید؛ که البته اگر انشاءّّّّالله موفق به این تغییرو تحول گردید، در مرحله بعد حتما موفق به اصلاح رفتاری خود خواهد شد. اینقاعده ناشی از ملازمهای است که میان هوای نفس انسان و عمل کردن مطابق آنوجود دارد؛ یعنی انسان تنها در صورت تمایل دست به انجام عمل میزند و عملیرا ترک مینماید که نسبت به آن حالت انزجار و نفرت دارد. دولت و سلطنت هواینفس در انسان به اندازهای قوی میباشد که گاهی تا مقام الوهیت اوجمیگیرد و خدای انسان میشود. قرآن کریم در این زمینه اشاره می نماید کهکسانی هستند که خدایشان، هوای نفسشان است. در مورد هوای نفس که همان خوشآمدنها و طلبهای نفسانی انسان است، اهل معرفت گفتهاند: آدمی دو نوع هواینفس دارد، هوای نفس مثبت و هوای نفس منفی. آنچه در قرآن کریم در روایاتاسلامی راجع به مذمت هوای نفس آمده است، مربوط به هوای نفس منفی، یعنی دوستداشتن زشتیها و ضد ارزشها و گناهان است و آنچه که در مورد دوست داشتنخوبیها و محبت خدای متعال و عشق به عبادت و معنویت آمده است، مربوط به هواینفس مثبت است. البته تعبیر بهتر هوای نفس مثبت همان خواستههای فطریمتعالی انسانی است.
عرفا اعتقاد دارند که حتی حق تعالی به وسیلههوای نفس اطاعت میشود و تا کسی خدای را دوست نداشته باشد عبد و مطیع واقعیاو نخواهد بود.1علی علیهالسلام فرمود اگر دیگران خداوند را ازروی طمع و ترس، عبادت می کنند، من او را از روی محبت و دوست داشتنمیپرستم. در مورد دین هم روایت شده است که آیا دین به جز حُب و بغض است،یعنی دوست داشتن ارزشها و عبادات و نفرت از بدیها، ضد ارزشها، شرک و کفر وامثال آنها.
سرّ آن همه تأکیدی که نسبت به محبت اهل بیت عصمت وطهارت علیهالسلام در روایات و حتی آیات قرآن کریم شدهاست نیز در این استکه تا انسان امام و رهبر خویش را از صمیم قلب دوست ندارد، قادر نخواهد بودحقیقتاً شیعه و پیرو او خصوصا در مسیر پر حادثهی زندگی ایمان و توحیدیباشد و نمی تواند سختی و مرارت دین داری و سلوک را تحمل نماید و از سر دنیاو لذات آن به راحتی بگذرد.
با این بیان روشن می شود که انسان به هرصورت اسیر هوی و خواستهها و طلب و دوست داشتن های خود است و تا زمانی کهدر جاذبهی محبت کسی و یا لذت عملی قرار دارد، توان رهائی و خلاصی از دولت وسلطنت او را ندارد و یا حداقل بسیار دشوار است.
پس از ذکر اینمقدمه و اصل، اکنون در مورد ترک گناه و معالجهی اصرار بر گناه، سوال اساسیاین است که به هرحال اگر انسان در جاذبهی عمل زشتی قرار گرفت و خدایناکرده با تکرار و ادراک لذت از آن، درجات علاقه به آن گناه قوت گرفت وسپس به نحوی پشیمان شد و در مقام ترک آن برآمد، راه علمی و عملی آن چیست وچگونه میتوان این بیماری روحی را معالجه نمود؟
علی علیهالسلام فرمود: اگر دیگران خداوند را از روی طمع و ترس، عبادت می کنند، من او را از روی محبت و دوست داشتن میپرستم.
اصل اخلاقی مقابله به ضد
مهمتریناصل عمومیای که علمای اخلاق در زمینه معالجه امراض روحی پیشنهادمینمایند، اصل مقابله به ضد است، یعنی به کار بردن ضد هر عمل و صفتی کهقصد ترک آن را دارد. البته این اصل اختصاصی به طب الارواح (روانپزشکی وروانشناسی) ندارد و در طب الابدان (پزشکی) نیز از همین روش برای معالجهبیماریهای جسمی استفاده می شود.
در مورد گناه و عمل زشتی که انسانمدتها از آن لذت برده و مطلوب نفس آدمی گردیده است نیز راه اصلی علاج،تبدیل میل، خوش آمدن و لذت بردن نفسانی به حالت نفرت و انزجار و بغض نسبتبه آن عمل می باشد؛ یعنی تبدیل نمودن حالت جاذبه به حالت دافعه و از اینطریق فراهم نمودن زمینه ترک و جایگزین ساختن آن در جای زمینه انجام. البتهتحقق این تبدیل و تحول هم اگر از طریق صحیح آن انجام شود، کاری است کاملاشدنی و ممکن و حتی خود ما نیز هر یک کم و بیش تجربیاتی از این قبیل درزندگی داریم. یعنی ممکن است از کار و چیزی که در گذشته به آن رغبتداشتهایم و لذت می بردیم اکنون متنفر باشیم و بدمان بیاید و بالعکس. منتهینکته قابل توجه و بسیار فنی که در زمینه این مهم وجود دارد این است کهعامل اصلی این تغییر و دگرگونی خصوصا در زمینه امور معنوی و نفسانی درانسان، تحول و دگرگونی است که در بُعد شناختی انسان پدید می آید. مسئله علمو آگاهی و شناخت و تغییراتی که در نوع اطلاعات و آگاهیهای انسان بوجود میآید، در تغییر مزاج روحی و نوع برخورد انسان با اشخاص و اشیاء و پدیدهها وتبدیل حالت محبت به نفرت یا بالعکس، کاملا موثر است.
علم درمانی
اصلیترینروشی را که اسلام در مورد ساخت و ساز انسان و تهذیب نفسانی و اعتقادی وعملی او پیشنهاد نموده است نیز استفاده از همین روش علم درمانی است. اگردر اسلام علم و دانش فریضه شمرده شده است و آیات و روایات وارده در فضیلتعلم و عالم افزون از هر باب دیگری است، به خاطر همین است که راه اصلیمعالجهی امراض آدمی از طریق علم و آگاهی میسر است، همان گونه که ریشهیتمامی بیماریها، شوربختیها و شقاوتمندی انسان در جهل و بی خبری است.
گناه،ناشی از غفلت است، و غفلت همان خواب روحیای است که در اثر جهل و بی خبریعارض انسان میشود. خوابی که تنها راه علاج آن نور یقظه است و یقظه هم چیزیجز بیداری و آگاهی حاصل از دانش و بینش نمیباشد. تا انسان غافل است مرتکبگناه میشود و از آن لذت میبرد و وقتی که بیدار شد، دیگر نه از گناه لذتمی برد و نه حاضر است مرتکب آن شود، مانند کسی که چون نمیداند درون شربتزهر ریختهاند آن را می نوشد و لذت می برد و اگر بداند هرگز به سراغ آننمیرود.
علت این که انبیای الهی معصوم بودند این بود که آنها عالمبودند. ریشهی عصمت و عدالت و جمیع فضایل و خیرات در انسان در علم و دانش ومعرفت است. صفت علم در میان صفات حق تعالی دومین صفت فعلی اصلی است و سایرصفات اصلی مانند قدرت و اراده و سمع و بصر همه مترتب و مبتنی بر صفت علمهستند. این بدین معنا است که حتی در حق تعالی ریشهی جمیع کمالات و صفاتجمال و کمال علم است و همه چیز از علم شروع می شود.
در میان علوم نیزاصلیترین علومی که مایهی حیات انسان است و آدمی را از خواب غفلت بیدارمی نماید، علوم اساسی پنج گانهای است که در واقع پاسخ گوی پنج سوال اساسی وکلی انسان در زندگی است؛ یعنی1- خدا آگاهی؛ 2- خود آگاهی؛ 3- جهان آگاهی؛ 4- دین آگاهی و 4- سرنوشت آگاهی.
آدمیدو نوع هوای نفس دارد، هوای نفس مثبت و هوای نفس منفی. آنچه در قرآن کریمدر روایات اسلامی راجع به مذمت هوای نفس آمده است، مربوط به هوای نفس منفی،یعنی دوست داشتن زشتیها و ضد ارزشها و گناهان است و آنچه که در مورد دوستداشتن خوبیها و محبت خدای متعال و عشق به عبادت و معنویت آمده است، مربوطبه هوای نفس مثبت است
انسان اگر بداند کهخدای عالم همان وجود بسیطی است که بر تمام هستی سریان دارد. و با سریانوجود او علم و قدرت و سمع و بصر او نیز سریان دارد واقف خواهد شد که حقتعالی از درون و بیرون ناظر احوال و افعال بندگان خود است و در تمام ذراتهستی حضور دارد، هرگز جرات و جسارت نخواهد داشت که در محضر چنین خدای آگاه ومقتدری عصیان و سرکشی و مخالفت نماید. انسان اگر بداند خدای عالم با تماماسما و صفات و کمالاتش در انسان تجلی نموده است و او را خلیفه خود در زمینقرار داده و در وجود او استعدادولایت و احاطه و تسلط علمی و عملی برمادهی کائنات را به ودیعه نهاده است، حاضر نخواهد بود با معصیت و خطا نسبتبه خالق خویش خود را از مقام قرب به حق تعالی محروم ساخته و تا سر حدحیوانات و حتی پائین تر از آنها ساقط نماید.
آدمیاگر بداند حق تعالی جهان هستی را به خاطر او آفریده و آن را در تسخیرانسان قرار داده است تا با استفاده از آن به کمال نهائی خویش که قرب وخلافت و ولایت حق است برسد، دیگر نمیتواند بپذیرد که همواره با گناه ومعصیت راه دوری و نقصان خویش را طی نماید و خود را از چشم خدای عالم واولیای مقرب بیندازد و خوار و خفیف نماید. اگر انسان واقف شود که دینبرنامهی سعادت و کمال اوست و راهی است که مستقیما او را به قرب و لقایپروردگار عالم می رساند و حیات جاودان آخرتی را برایش به ارمغان می آورد،حاضر نمی شود که با گناه و سرپیچی و خروج از این مسیر، زمینه شقاوت و هلاکتخویش را فراهم نماید؛ زندگی جاودان آخرتی و لقای پروردگار را از دست بدهد وخود را دچار سرنوشتی شوم و عذابی دردناک نماید. اگر انسان بداند که آنچهمیکند و می شنود و می گوید و می بیند تمام مواردی هستند که باطن و حقیقتاو را می سازند و هر شخصی حال گفتار و رفتار و پندار خود است و همین محصولاست که در ظرف آخرت به صورت جهنم یا بهشت ظهور خواهد نمود، حساسیت بیشترینسبت به گناه و عمل و صفت زشت و پلید اهل دنیا و عقاید باطل ایشان خواهدداشت.
جمع بندی
بنابراین به طور خلاصه راه و روشعملی معالجهی اصرار بر گناه مطابق آنچه گفته شد دارای سه مرحله است کهچنانچه دقیقا انجام شود، این بیماری قطعا معالجه خواهد شد:
1- علم:علم به امور اساسی زندگی و اثر تخریبی گناه بر زندگی انسان.
2- حال:یعنی جایگزین ساختن حالت نفرت و انزجار حاصل از علم به جای حالت لذت و خوش آمدن.
3- عمل:که این مورد به ترک گناه بوده و لازمهی قهری علم و حال است گرچه نیاز به صبر و تحمل و استمداد و عنایت حق تعالی نیز خواهد داشت.
گروه دین و اندیشه تبیان
منابع:
محجةالبیضاء، ج 7، ص 90 ؛ جامع السعادات، ج 3، ص 87 ؛ علم اخلاق اسلامی، ج 3، ص 62 ؛ اسرار الصلاة امام خمینی (رض)، ج 1، ص 78 ؛ نقطههای آغاز در اخلاقاسلامی، ص 315- 115 ؛ الاخلاق (به عربی)، ج 1، ص 222.
پینوشتها:
1- در روایتی آمده است که عدهای از بندگان خدای تعالی را از روی طمع به بهشت عبادت میکنند؛ این عبادت تاجران و معاملهگران است